کی شود تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیریم ...

السلام علیک یا فاطمة الزهراء

السلام علیک یا سیدة نساء العالمین من الأولین و الآخرین

السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة 

***** ‌    

غروب غمگینانه ریحانه رسول،بانوی آب و آیینه و آفتاب، شفیعه روز جزا، قامت بشکوه ایمان، استقامت و عشق، دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت، ام ابیها حضرت فاطمه زهرا (س) تسیلت و تعزیت باد.

*****

کشتی شکسته(رقیه ندیری)

مسکن، یتیم، در شب سوم اسیر، من

در می زنم به خواهش قرصی فطیر، من

در می زنم همیشه و هر جا که می روم

اما دوباره مضطرب و ناگزیر، من

شاید همین دو سه شب و هی صبر، صبر، صبر

با این خیال خام ولی دلپذیر، من ...

شاید شبیه آن زن توی عروسی است

چشم انتظار پیرهنت در مسیر، من

انگار کن مرا پدرت سوی خانه تان ...

«درمانده و گرسنه و پیر و فقیر» من

بانو! کجاست جای گلوبندتان؟که باز

آن برده را رها کند و شاد و سیر، من ...

ای ،‌ای شما شکسته ترین کشتی نجات

دریا به خشم آمده، پهلو بگیر، من ... !

***** 

مادر آینه ها(سید محمد جوادی)

قصد داری بروی و بدنم می لرزد

مادر آینه ها بی تو تنم می لرزد

گرچه سخت است ولی خوب تماشیم کن

به خدا بازوی خیبر شکنم می لرزد

بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟

چه شده غنچه ناز چمنم می لرزد

از همان روز که از کوچه غم برگشتی

تا بدین ساعت غربت، حسنم می لرزد

آنقدر لرزه به اندام علی افتاده

گوئیا بر تن من پیرهنم می لرزد

تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی

کوه بودم ولی امروز تنم می لرزد

***** 

عزای فاطمه(س)(سید هاشم وفائی)

فصل غم است ای دل غمدیده گریه کن

بنشین به کنج خلوت و پوشیده گریه کن

ایام فاطمیه رسید و در این فضا

عطر عزای فاطمه پیچیده گریه کن

از شعله های داغ جگر سوز او چو شمع

آتش بگیر ای دل تفتیده گریه کن

در ماتم حبیبه و محبوبه اش خدا

اکنون که سوز دل به تو بخشیده گریه کن

همراه غنچه های گلستان مرتضی

بر آن گلی که دست سنم چیده گریه کن

چون کودکی یتیم به خلوت سرای غم

با یاد مادری که نخندیده گریه کن

شب ها به پشت پنجره های بقیع او

تا اشک دیده تو نخشکیده گریه کن

تنها نه فاطمیه «وفائی» که تا ابد

فصل غم است با دل تفتیده گریه کن

***** 

فروغ جاودانه(دکتر احمد عامری)

ای فروغ جاودانه، فاطمه(س)

وی گلندام یگانه، فاطمه

آتش عشق تو در دل های پاک

می کشد هر سو زبانه، فاطمه

مست مینای تو خیال عارفان

دسته دسته، عاشقانه فاطمه

می رسد از آسمان گلشنت

نغمه های عارفانه فاطمه

در دل سوداگران کوی عشق

نیک داری آشیانه،‌فاطمه

کوثر عشقی و خیر ما سوا

دشمنت ابتر، به خانه فاطمه

راز خلقت از تو گردد آشکار

هستی از «هستی» نشانه فاطمه

وه که افسردی ز جور خار و خس

هم ز ضرب تازیانه فاطمه

گل میان محبس دیوار و در

گشت پر پر غمگنامه فاطمه

سوخت عالم تا که گفتی یاعلی

کفن و دفنم کن شبانه فاطمه

مرقدت مخفی و بی نام و نشان

مهر تابان زمانه فاطمه

تا کنم خاک بقیعت توتیا

همچو طفل شیر خوار خسته ای

این دلم گیرد بهانه فاطمه

جوهر عشق و عفاف و عصمتی

بحر فضلت بی کرانه فاطمه

گفت «عامر» ذره ای از وصف تو

با کلامی شاعرانه فاطمه

***** 

تشیع آیینه(علی انسانی)

نیمه شب تابوت را برداشتند

بار غم بر شانه ها بگذاشتند

هفت تن، دنبال یک پیکر، روان

وز پی آن هفت تن، هفت آسمان

این طرف، خیل رسل دنبال او

آن طرف احمد به استقبال او

ظاهراً تشییع یک پیکر ولی

باطناً تشییع زهرا و علی

امشب ای مه، مهرورز، خوش بتاب

تا ببیند پیش پایش آفتاب

دو عزیز فاطمه همراهشان

مشعل سوزان شان از آه شان

ابر ها گریند بر حال علی

می رود در خاک آمال علی

چشم، نور از دست داده، پا، رمق

اشک،‌بر مهتاب رویش، چون شفق

دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت

مرده ای تابوت، روی دوش داشت

آه، سرد و بغض پنهان در گلوی

بود با آن عده، گرم گفت و گوی

آه آه ای همرهان، آهسته تر

می برید اسرار را، سر بسته تر

این تن آزرده باشد جان من

جان فدایش، او شده قربان من

همرهان، این لیله ی قدر من است

من هلال از داغ و این بدر من است

اشک من زین گل، شده گلفام تر

هستی ام را می برید، آرام تر

وسعت اشکم به چشم ابر نیست

چاره ای غیر از نماز صبر نیست

زین گل من باغ رضوان نفحه داشت

مصحف من بود و هجده صفحه داشت

مرهمی خرج دل چاکم کنید

همراهان، همراه او خاکم کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد